صبح همین روز وقتی از خانه زد بیرون گفت:
مسابقه میدیم از الان تا شب
در همین وقت چشمش به دختری که از سر کوچه
می آمد افتاد
سرش را کج کرد و به سمت شیطان گفت:
فعلا یک هیچ_ به نفع من
برچسب : نویسنده : dinalia بازدید : 138 تاريخ : شنبه 18 خرداد 1398 ساعت: 4:38